پاتوق عشق...



کتاب خریداری شده نمایشگاه کتاب امسال : قصه ی دلبری

بسیار زیبا ، جذاب ، عاشقانه.


بعضی چیزها توی انسان کشته میشه یا خاک مرده میریزن روش، یه جور بی اعتنایی یا رَد همه ی اون باورها.

 اما یه چیزایی مثل کتاب میاد یه تی بهش میده و یه خورده بیدارش میکنه.

هنوز مرده و خاک روشه اما یه سری اعتقاداتت را یادت میاره ، اعتقادهایی که با رفتار خیلی ها برات بی تفاوت شده و.


کتاب قصه دلبری مهرداد طارقلی


هجران ، تنهایی.

فکر میکنی این همه جون و توان از کجا میاد که هنوز هستی ، داری ادامه میدی.

از تو.

زندگی هیچ وقت واسه هیچ کسی خوشبختی را پیشکش نکرده، هر چقدر که درست رفتار کنی باز سرنوشت بازی خودش را داره، یه لحاضاتی پیش میاد که مرگ دهن وا میکنه و تو دنبال یه چیز با ارزشی میگردی تا بتونی از خودت دفاع کنی.

تو تنهاییم ، تو هجران فقط برای اینکه یه بار دیگه ببینمت با همه ناامیدی های جهان جنگیدم.

اگر عشق تو نبود ، چه به وقت نبودنت ، چه حالا به وقت بودنت ، نمیدونستم چطور باید واسه زندگیم ، واسه اتاقم ، واسه جهانم معنا پیدا کنم.

زندگی مثل یک نقاشی مچاله شده است که عشق چروک هاش را از هم وا میکنه ، بهش رنگ میده ، بهش روح میده ، بهش بهت میده ؛

و از همه مهمتر عشق از زندگی یه شعر میسازه که میتونی باورش کنی ، میتونی لمسش کنی ، حتی اگه در تمام زندگیت یه بیت شعر نشنیده باشی.

 

آدم عاشق هیچ وقت به مرگ فکر نمیکنه ، چون زندگی بهش این اجازه را نمیده.



دختر فکر بکر من، غنچه لب چو واکند

از نمکین کلام خود حق نمک ادا کند

 

طوطى طبع شوخ من گر که شکر شکن شود

کام زمانه را پر از شکر جانفزا کند

 

بلبل نطق من زیک نغمه عاشقانه‏‌اى

گلشن دهر را پر از زمزمه و نوا کند

 

خامه مشکساى من گربنگارد این رقم

صفحه روزگار را مملکت ختا کند

 

مطرب اگر بدین نمط ساز طرب کند گهى

دائره وجود را جنت دلگشا کند

 

شمع فلک بسوزد از آتش غیرت و حسد

شاهد معنى من از جلوه دلربا کند

 

و هم به اوج قدس ناموس اله کى رسد؟

فهم که نعت بانوى خلوت کبریا کند؟

 

ناطقه مرا مگر روح قدس کند مدد

تا که ثناى حضرت سیده نسا کند

 

فیض نخست و خاتمه نور جمال فاطمه

چشم دل از نظاره در مبدأ و منتهى کند

 

صورت شاهد ازل معنى حسن لم یزل‏

و هم چگونه وصف آیینه حق نما کند

 

مطلع نور ایزدى مبدأ فیض سرمدى‏

جلوه او حکایت از خاتم انبیا کند

 

بسمله صحیفه فضل و کمال معرفت

بلکه گهى تجلى از نقطه تحت با» کند

 

دائره شهود را نقطه ملتقى بود

بلکه سزد که دعوى لو کشف الغطا کند

 

حامل سر مستمر حافظ غیب مستتر

دانش او احاطه بر دانش ماسوى کند

 

عین معارف و کم بحر مکارم و کرم

گاه سخا محیط را قطره بى بها کند

 

لیله قدر اولیا، نور نهار اصفیا

صبح جمال او طلوع از افق علا کند

 

بضعه سید بشر ام ائمه غرر

کیست جز او که همسرى با شه لافتى کند؟

 

وحى نبوتش نسب، جود و فتوتش حسب

قصه‏اى از مروتش سوره هل اتى» کند

 

دامن کبریاى او دسترس خیال نى

پایه قدر او بسى پایه به زیر پا کند

 

لوح قدر به دست او کلک قضا به شست او

تا که مشیت الهیه چه اقتضا کند

 

در جبروت، حکمران، در ملکوت، قهرمان‏

در نشئات کن فکان حکم به ماتشا کند

 

عصمت او حجاب او عفت او نقاب او،

سر قدم حدیث از آن ستر و از آن حیا کند

 

نفخه قدس بوى او جذبه انس خوى او

منطق او خبر ز لاینطق عن هوى» کند

 

قبله خلق، روى او، کعبه عشق کوى او

چشم امید سوى او تا به که اعتنا کند

 

بهر کنیزیش بود زهر کمینه مشترى

چشمه خور شود اگر چشم سوى سها کند

 

مفتقرا متاب رو از در او بهیچ سو

زانکه مس وجود را فضه او طلا کند

 



هر چی بینمون بوده

یا خیال کردیم بینمون بوده

بهتره فراموش کنیم

 

فراموشی.

 

باشه فراموش میکنیم

اما شاید یه مرد برای دل گرو بستن

به یه لحظه محتاجه

برای فراموش کردن به یه عمر

 

اما من اصلا دلم نمیخواد یادم بیاد چطوری تموم شد

چون اونوقت شاید یادم بره چطوری شروع شد



همیشه اونجوری نمیشه که ما فکرش را میکنیم


محسن چاوشی مهرداد طارقلی مینا رضایی


تو رو از دور دلم دید اما نمی دونست چه سرابی دیده

من دیوونه چه می دونستم زندگی برام چه خوابی دیده

نمی دونی نمی دونی ای عشق کسی که جوونی شو ریخته به پات

واسه اینکه تو رو از دست نده چه عذابی دیده

آه ای دل مغموم آروم باش آروم ای حال نا معلوم آروم باش آروم

نیستی اما هنوزم کنارمی نیستی اما هنوزم اینجایی

روزی صد هزار دفعه میمیرم اگه احساس کنم تنهایی

هر کجا رفتی و هرجا موندی منو بی خبر نذار از حالت

اگه تنها شدی و دلت گرفت خبرم کن که بیام دنبالت

آه ای دل مغموم آروم باش آروم ای حال نا معلوم آروم باش آروم





ز هر طرف مه رخساره ات به جلوه گری ست

خموش باد نگاهی که ناظر دگری ست

دو صد مسیح نفس مانده واله و مبهوت

که در فضای شفاخانه ات عجب اثری ست

اگر به اشک غمت شست و شو کند ابلیس

خدا گواست که از هر گنه به ، بری ست

کنم به تاجوران ناز از غلامی تو

که نوکری در این خانه فوق تاجوری ست

اگر تو جلوه نمایی به وقت دادن جان

به عمر ، افضل ساعات بنده ، محتضری ست

به دهر هر خبری هست زیر پرچم توست

اگر کسی در دیگر زند ز بی خبری ست

سزد تمام بخوانم نماز در حرمت

که حائر تواَم ای شاه ! خانه ی پدری ست

ز عمر نوح فزون تر دهند اگر کس را

به هرزه می رود ار بی غم رُخَت ، سپری ست

هزار سال ز سر دادنت گذشت و فلک

هنوز هم به عزای تو گرم نوحه گری ست

صف جزا ، نفسی خنده از لبش نرود

رحیق آن که دمی در غم حسین گریست 


ش : علیرضا قاسمی


برو ای اشک برون از سر راه نگه ام

رود این یار منو میل تماشا دارم

-

گر بر کنم دل از تو و بردارم از تو مهر

آن مهر بر که افکنم و آن دل کجا برم

 

 

یده چون جان میروی اندر میان جان من

سرو خرامان منی ای رونق بستان من

-

چون میروی بی من مرو ای جان جان بی تن مرو

و از چشم من بیرون مشو ای شعله ی تابان من

 

 

جهان به چه کار آید اگر تو را در کنار خود نداشته باشم

و کلمات چه بیهوده خواهند بود اگر نتوانم روبه رویت بایستم و فریاد بزنم که

دوستت دارم.

-

به سوی تو، به طرف کوی تو، به پای جان آیم

به آرزوی تو، مگر تو را تو جویم، که جانفزایی

نشان تو گه از زمین گاهی ز آسمان جویم

رهی اگر پویم، ره تو می پویم، بگو کجایی

کی به جز به راه تو، راه دگر گذرم

به غیر نام تو نام دگر نبرم

به دیده ی حیران، خموش و سرگردان، به جستجویت

بیا به سوی من، بیا به سوی من، بیا به سویم

بیا به سوی من، فرشته خوی من، فرشته رویم

تویی در خیال من، بازآ رمیده غزال من

ای جان پرور، بیا که بار دگر ببینمت یک نظر

به دیده ی حیران، خموش و سرگردان، به جستجویت

بیا به سوی من، بیا به سوی من، بیا به سویم

بیا به سوی من، فرشته خوی من، فرشته رویم

 




نمیدانم دیده اید گاهی بچه ای شیشه ای را می شکند، میخواهی آبی به او بدهی، شیشه آب از دستش می افتد و می شکند و میگوید : افتاد که افتاد، مگر چه شده !»

در این موقع بلند می شوی و دوتا هم به او می نوازی !

 

ولی یک موقع هست شیشه از دستش می افتد، گویی که خودش افتاد، دلش افتاد، چشمش افتاد، دستهایش. در اینجا پدر بلند می شود و او را میبوسد، یک کاکائو هم به او می دهد.

گناه کرده ولی اجرش میدهند.

 

ما اگر این انکسار» را پیدا کنیم، خدا برای گناهانمان هم به ما مزد میدهد، خیلی خدا خداست.

 

بچه آب را ریخته یا شیشه را شکسته است، اما تو میسوزی و تو رنج میبری ! چون تو به او محبت داری. حتی به او کاکائو و آبنبات هم میدهی. میگویی چون او ترسیده است و خوف کرده است.

خدا به ما رحم کند.

استاد علی صفائی حائری مهرداد طارقلی

استاد علی صفائی حائری(عین-صاد)

کتاب بهار رویش ، صفحه 154


چند روزیه پدر و مادر و برادر رفتن مسافرت و من از همیشه تنهاترم ( از این میشه فهمید ما یه خانواده چهارنفره و خلوتی هستیم متاسفانه و حتی دریغ از یه خواهر مهربون L )

تنهایی هم غم داره هم راحتی هم لذت مخصوصا سر سفره سحر و افطار

حالا بماند خودم کدبانویی بلدم و غذا و درست میکنم ، والا به خدا پسر به این خوبی. J

تنهایی بیشتر وقتها با خاطرات میگذره به جای اینکه آدم را به تفکر و رشد سوق بده ، آدم باید تنهایی را تبدیل به نبردون (همون نبردبان ادبی) کنه و بره بالا اما خب بعضی وقت ها قدرتش نیست دیگه ، ان شاءالله که خدا قدرتش را بده و ما را تربیت کنه و رشد بده که به یقین هم داره همین کار را میکنه.


خاطرات خوش با تو بودنL

یا

خاطرات شمال محال یادم بره (آخ ببخشید اشتباه شد، یه وقت فکر نکنید من به صدای این خانم گوش دادمااا ، نه ، تو تاکسی بودم داشت میخوند منم ناخودآگاه حفظ شدمش J )


بگذریم.


یه ساعت پیش اومدم خونه دیدم یکی از ماهی های آکواریوم از آب پریده بیرون و جون داده L

خیلی ناراحت شدم ، مرغ عشقمم که تنها شده ! L

براش در گذاشتم نمیدونم چطور از اون گوشه پریده بیرون ! خیلی برام جالبه ، بعد اومدم ماهی مرده بیچاره را دستم گرفتم دارم با اون درز کوچیک اندازه میگیریم که چطور و با چه قانون فیزیکی از آب پریده بیرون.  چی بگم والا.

خلاصه خدا رحمتش کنه ، آخه میدونید داستان من چیه !؟

اینکه من به هر چی دل میبندم خدا ازم میگیره ! حالا نه اینکه به ماهی دلبسته باشما ، نه ، همین که دوسشون دارم ، فکر کنم خدا زوم کرده روم به هر چی دل میبندم به صورت نامحسوس میاد کارش را میکنه و میره.  ای بابا ، خدایا هوا ما را هم داشته باش ، اون حکمت و خیریتت را هم اینوری بچرخون J

راستی به نظرتون کسی با خدا مزاح (همون شوخی خودمون) کنه خدا پسگردنی میزنه بهش یا ازش ناراحت میشه !؟ J

یا از هر چیزی که میترسم سرم میاد. J ما هم با خدا داستان داریم شایدم خدا با ما داستان داره ، نمیدونم والا. J

 


صحبت های آقای کریمی قدوسی در مورد رد صلاحیت آقای .

 

 

یادتونه آقا تو مشهد گفت هیهات از برگزار نکردن انتخابات !

 


پست بسیار بسیار موقت !

 

 

افراد محترمی که نسبت های ناروا به آقای رئیسی زدن و اونو قاتل فرض میکردن یا بهش تهمت میزدن !

 

یواشکی یه سوال دارم اگر کسی میدونه پاسخ بده بهم :

 

پسر آقای ، رئیس جمهور محترم توسط چه کسی، چگونه و با چه وسیله ای به قتل رسید !!!؟؟؟




سلام به همه هموطنان عزیز


به عنوان یه شهروند عادی میخوام تبریک بگم :


اول این مسئله ی بسیار مهم را عرض کنم که مشارکت عاااالی بود و جا داره از همه اونایی که تو انتخابات شرکت نمیکردن تشکر کنم که بالاخره تصمیم گرفتن و تشریف آوردن و در انتخابات شرکت کردن و مهر تایید نظام را زدن ، جای تقدیر داره واقعا، ممنونم.

دوم اینکه ما قانون مداریم و ساز و کار انتخابات را قبول داریم اگر هم شکایتی بابت تخلفات انتخاباتی هست کاندیدای عزیزمون از طریق قانون پیگیری کرده و میکنه ان شاءالله. ما مثل افرادی که سال ۸۸ ریختن تو خیابون ها و بانک ها و لوازم و. را به آتیش کشیدن و فتنه کردن نیستیم (البته اون موقع هم خیلی ها گول خوردن بنده های خدا) اینکارها را اصلا قبول نداریم چون امنیت و آرامش مردم عزیز ایران برامون مهمه ، انتخابات مثل همیشه کاملا سالم بوده و ساز و کار قانونی خودش را داشته.

اما در آخر جا داره به همه طرفداران آقای تبریک بگم ، خسته نباشید ، شور و شوق خوبی برقرار بود ، و این پیروزی را بهتون تبریک عرض میکنم ، واقعا مبارکتون باشه و از رییس جمهور منتخب همه ی ایران حمایت میکنیم.


نمیخوام کامتون را تلخ کنم مخصوصا تو این موقعیت که خوشحالید ، فقط چندتا نکته به صورت مزاح عرض کنم خدمتتون :


ان شاءالله این دوره به تمامی وعدهایی که داده شده عمل کنن یا حداقل زیرش نزنن و فراموش نکن.

ان شاءالله دیگه 5 درصد انرژی هسته ای که از 20 درصد مونده را به آبنبات چوبی نفروشیم.

ان شاءالله دیگه سند 2030 جدیدی در کار نباشه.

از کسی هم که به عمو حسن رای داده ازش خواهش میکنم سال های بعد از وضعیت بد اقتصادی صحبت نکنه ، چون خودش انتخاب کرده.

مهمتر اینکه اگر رئیس جمهور محترم زد زیر وعده هاش و یا خدایی نکرده یادش رفت طرفدارش یادشون نره.


ایشالا همیشه موفق و پیروز باشید.


خودت میخوای بری خاطره شی اما دلت میسوزه

تظاهر میکنی عاشقمی این بازی هر روزه نترس

آدم دم رفتن همش دلشور میگره دو روز بگیزه این دلشورها از خاطرت میره

بهت قول میدم سخت نیست لااقل برای تو

راحت باش دورم از تو و دنیایه تو راحت باش

هیچ کس نمیاد جایه تو دلشوره دارم من واسه فردای تو

بهت قول میدم سخت نیست لااقل برای تو

راحت باش دورم از تو و دنیایه تو راحت باش

هیچ کس نمیاد جایه تو دلشوره دارم من واسه فردای تو

از عشق هر چیزی که میشناسمو از من گرفتی

تو باقی مونده احساسمو از من گرفتی و

میخوای من باشیو یادت بره مایی وجود داره

خودت آمادیه رفتنی ترست نمیزاره

اصلا نترس راحت برو بی من هیچکی به جز تو منو یادش نیست

فکر کردی کی از من خبر داره راحت برو هیچکی حواسش نیست

بهت قول میدم سخت نیست لااقل برای تو

راحت باش دورم از تو و دنیایه تو راحت باش

هیچ کس نمیاد جایه تو دلشوره دارم من واسه فردایه تو

بهت قول میدم سخت نیست لااقل برای تو

راحت باش دورم از تو و دنیایه تو راحت باش

هیچ کس نمیاد جایه تو دلشوره دارم من واسه فردایه تو

مسیرمون با هم یکی ولی مقصد جدایه

 




ببخشید میشه ازتون بپرسم یه خانم جوون ، سه نیمه شب ، تو این هوای سرد ، کنار خیابون چیکار میکنه!؟

منم میتونم ازتون سوال کنم یه آقای جوون ، سه نیمه شب ، برای چی تو خیابونا پرسه میزنه!؟

خدمت شما عارضم که این آقا اومده یکی از دوستاش_آ از آسایشگاه ببره خونش !

خب این خانم جوونم اومده کنار خیابون که شوهرش را ببینه !

تو دست برنمیداری از این کارهات !؟

چرا دست بردارم !؟ مگه دیونه ام !

آره به خدا دیوونه ای !

اگه این دیوونگی خدا ایشالا همه رو دیوونه کنه تا مثل من کیف کنن !

کدوم کیف پروانه !؟ بابا برو شوهر کن

شوهر ! مگه ندارم ! به این ماهی.

خودت را تو آیینه دیدی !؟ داره رنگ و آبت برمیگرده ها ، پس فردا دیگه شوهر گیرت نمیادا !

یه شوهر گیرم اومده برا هر دو دنیام بسه

چرا نمیخوای قبول کنی پروانه ، تو فعلا تو این دنیایی ، باید ازدواج کنی ، بچه دار بشی ، بچه هات را عروس کنی ، نوه دار بشی ، مثل همه کیف کنی از این چیزا.

من همه ی این کیف ها را با دیدن تو میبرم ، اونم چه کیفی.

حتی به قیمت اینکه در و همسایه و برادر خواهرهات به چشم یه دیوونه بهت نگاه کنن !

نگاه دیگران برام مهم نیست ، فقط نگاه منتظر تو برام مهمه ، که تو دروازه اون دنیا چشم انتظارم وایسادی. خدا نکشتت مرتضی چه نگاهی داری تو.

لاالله الا الله.  بچه ها منتظرن اجازه مرخصی میدی ؟

دوست دارم ، قد همه ی آسمون ها.

ما بیشتر.

خدافظ.

 

( دیالوگ ماندگار و دوست داشتنی فیلم خداحافظ رفیق )



یه دل نوشته

یا یه حس نوشته

یا بهتر بگم یه مغز نوشته

یا بهترتر بگم یه تفکر نوشته.

 

از بچگیم هم جای خالی یه خواهر مهربون را حس میکردم

یا درک میکردم یا میفهمیدم یا.

و این جای خالی هر روز بیشتر بیشتر حس میشه

 

مخصوصا الان که خیلی تنهام.

 

" خواهر مهربون داشتن نعمت بزرگیهههه "

اونایی که دارن قدرش را بدونن




پیش بیا ! پیش بیا ! پیشتر.

تا که بگویم غم دل بیشتر

 

دوست ترت دارم از هرچه دوست

ای تو به من از خود من خویشتر

 

دوست تر از آنکه بگویم چقدر

بیشتر از بیشتر از بیشتر

 

داغ تو را از همه داراترم

درد تو را از همه درویشتر

 

هیچ نریزد بجز از نام تو

بر رگ من گر بزنی نیشتر

 

فوت و فن عشق به شعرم ببخش

تا نشود قافیه اندیشتر


 

 

مرحوم قیصر امین پور



باید در جواب اونایی که :

میگن ما حق وکالت طلاق میخوایم تا بین دختر و پسر برابری ! ایجاد کنیم.

و این حق ! را به دختر هم بدیم که داشته باشه.

مرد حق طلاق داره زن هم داشته باشه که باهم مساوی باشن !

مرد و زن که فرقی باهم ندارن !

یا هر نوع حقی که بدون اجازه همسر(شوهر) بشه انجامش داد.

 

خلاصه اینکه باید در جوابشون گفت :

پس ما هم یه حقی میخوایم که زن هم کار کنه و نصف خرج زندگی را بده !!! آخه میخوایم مساوی باشن !

همه چیز نصف ، مساوی و برابر.

باید برای مردها هم مهریه در نظر بگیریم ، بسم الله چندتا سکه مهر آقا داماد می کنید !!!؟؟؟

شغل خانم چیه !؟ حقوقشون چقدره !؟ بیمه هم هستن !؟

خانم ماشین دارن !؟ خونه چی !؟

 

نتیجه :

فکر کنم با این اوضاع و تفکرات غرب زده ، منافق مجاهدین خلق ، و ادعاهای بدون عمل خود فرد ! و به قول یکی از رفقام آدم های "روشن . " إإإ ببخشید اشتباه شد آدم های "روشن فکر" چند وقت دیگه باید شاهد این موضوع باشیم که خانم ها میخوان برن اتاق عمل ، جراحی کنن تا با مرد مساوی بشن.!!!




بابت صراحت در بیان واقعیت و بعضی لغات از همه عذرخواهی میکنم.


لایک ! شمایه خانم چادری جذاب هستین !!!

پسر بچه نوجوان این جمله را زیر عکس فلان خانم چادری در فلان شبکه اجتماعی نوشته و پاسخ گرفت :


ممنونم نظر لطف شماست» !

 

احتمالا اون خانم چادری هم فکرکرده برای ترویج فرهنگ حجاب یک گام بزرگ برداشته!

اینکه باحجاب تونسته درمعرض نگاه و توجه و تحسین و گاهی اوقات ابراز علاقه قرار بگیرد ! باعث شده توهم بزنه که ظرفیت‌های کشف نشده چادر رو پس از ده‌ها سال کشف کرده !!!

گمون کرده که با شگردی منحصر به فرد هم خدا رو به دست آورده هم خرما رو.


برا همین هر روز یه مدل جدیدی ازترکیب چادر و روسری و آستین و ساعت و آرایش رو، رو می‌کنه و خودشو پرچمدار تبلیغ حجاب می‌دونه ، اما حواسش نیست که اساسا چادر اومد برا مقابله این خودنمایی‌ ها وجذابیت‌های زنونه ش رو بپوشونه.

حواسش نیست که تو این ترکیب ناهمگون، تعارضی ذاتی وجود داره.


مثل اون خاتمی مسلکی که چندسال پیش رفت یکی از کشورای خارجیو با عبا عمامه، پاپیون زد ؛ که باید نوآوری کنیم ! و از قضا اسباب فرح و خنده مارو فراهم کرد.

 

تو این چند سال اخیر، چادر با فرهنگ‌های جدیدی همراه شده که برخی شون اساسا فرقی با بدحجابی ندارن

حتما شما هم دیده‌اید دخترایی که چادر را بخشی از تیپ خودشون می‌دونند و انگار با استفاده از چادر می‌خوان چهرشونو قاب بگیرن !

بعد هم تو قواره ی یه فعال اجتماعی ظاهر می‌شن و هر روز عکسای مختلفشونو این طرف اون طرف منتشر می‌کنند تا محرم و نامحرم لایکشون کنن.

 

تو تعریف‌های فقهی یه شرط اساسی برای حجاب تعریف شده که نباید جلب_توجه کنه. حجاب باید تو مسیر عفاف و حیا و پوشیدگی تعریف شه.

 

اما این فرهنگ جدید و ابداعی که از قضا وارداتی هم نیست وساخت ذهن خلاقانه یه مشتی از بانوان ایرانیه ، حجاب جدیدی رو معرفی کرده که تو مسیر خودنمایی تعریف می‌شه و از بیخ و بن ضدحجابه .

در حالی که بانوان محجبه و عفیفه قطعا می‌تونند باحفظ شئون شرعی به فعالیت اجتماعی بپردازن.

 

تعارفو میدازیم یه گوشه :

این روزا باید نگران حجاب برتر بود.

حجابی که تو اِن سال نماد پوشش و عفت بوده، حالا درخطره. حرفم ، درباره چادر ومانتو نیست.

درباره میل به جذابیت» ه. ماجرا اینه که این بانوان قبل از انتخاب چادر باید به این سوال پاسخ بدن که آیا می‌خوان جذاب باشن یا نه !؟؟؟

اگر جواب مثبته ، تا دلت بخواد گزینه داری ، لطفا بیخیال چادر شو که برای ما مقدسه.


برگرفته از وبلاگ خیل 


 

ﺁﻣﺎﺭ ﻃﻼﻕ ﺑﻪ ﺧﺼﻮﺹ ﻃﻼﻕ ﺗﻮﺍﻓﻘﻲ ﺑﻪﺭﻏﻢ ﻓﺮﺍﻴﺮ ﺷﺪﻥ ﻣﺸﺎﻭﺭﻩﻫﺎﻱ ﻗﺒﻞ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻭ ﺣﺘﻲ ﻣﺸﺎﻭﺭﻩﻫﺎﻱ ﻴﺶ ﺍﺯ ﻃﻼﻕ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺮﺧﻲ ﻛﺎﺭﺷﻨﺎﺳﺎﻥ ﻧﻈﻴﺮ ﺩﻛﺘﺮ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﻓﻴﺎﺽ ﻣﻌﺘﻘﺪﻧﺪ علل بیشتر طلاق ها زیر سر روانشناسان است.

ﺎﻱ ﺩﺭﺩ ﺩﻝ ﺑﺰﺭﺘﺮﻫﺎ ﻛﻪ ﺑﻨﺸﻴﻨﻲ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﺟﻤﻠﻪ ﻣﺸﺘﺮﻙ ﻣﻮﺍﺟﻪ ﻣﻲﺷﻮﻱ؛ ‏ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﺎ ﻧﻪ ﺍﻳﻦ ﻫﻤﻪ ﻣﺸﺎﻭﺭ ﻭ ﺭﻭﺍﻧﺸﻨﺎﺱ ﻭ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪﻫﺎﻱ ﺗﻠﻮﻳﺰﻳﻮﻧﻲ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﻪ ﺍﻳﻦ ﻫﻤﻪ ﻣﺸﻜﻞ ﻣﻴﺎﻥ ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮﻫﺎ ﻭ ﻃﻼﻕ ﻭ ﺟﺪﺍﻳﻲ. » ‏

 

ابراهیم فیاض، استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران هم معتقد است روانشناسان از مردم پول میگیرند ولی پیشنهاد طلاق میدهند.

ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﻦ ﺍﺮ ﺯﻧﺎﻥ ﺑﻪ ﺯﻧﺎﻧﻲ ﺧﻮﺩ ﺑﺎﺯﺮﺩﻧﺪ، ﻣﺸﻜﻞ ﻃﻼﻕ ﺣﻞ ﻣﻲﺷﻮﺩ. ﻣﺸﻜﻞ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻻﻥ ﺰﺷﻜﻲ ﻣﺎ ﻭﺍﺭﺩ ﻛﺎﺭ ﻋﻠﻮﻡ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺭﻭﺍﻧﺸﻨﺎﺳﻲ ﻫﻢ ﻛﺎﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎﺳﻲ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﻲﺩﻫﺪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺍﻳﻨﻬﺎ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻣﺨﻠﻮﻁ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ.

 

ﻣﺠﻮﺯ ﺭﻭﺍﻧﺸﻨﺎﺱ ﺑﺮﺍﻱ ﻓﺮﻳﺐ ﺳﻨﺖ ﻭ ﻣﺪﺭﻧﻴﺘﻪ:

ﺧﻴﻠﻲ ﺍﺯ ﺯﻭﺝﻫﺎﻱ ﺩﺍﺭﺍﻱ ﺍﺧﺘﻼﻑ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻴﺶ ﺭﻭﺍﻧﺸﻨﺎﺱ ﻣﻲﺭﻭﻧﺪ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﻃﻼﻕ ﻣﺠﻮﺯ ﺑﻴﺮﻧﺪ. ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﺯﻭﺝﻫﺎ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻓﺮﺩ ﺛﺎﻟﺜﻲ ﻣﻲﺮﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﺗﺼﻤﻴﻢ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﻓﺮﺍﺭ ﺍﺯ ﻣﺴﺌﻮﻟﻴﺖ ﺯﻧﺪﻲ ﺗﺄﻳﻴﺪ ﻛﻨﺪ. 

[مهرداد طارقلی : بله دقیقا همینطور هست ، یعنی عینااا همینطور هست ، با ترفندهای مختلف ، با ترفند های مختلف.]

 

80 ﺩﺭﺻﺪ ﻣﺸﺎﻭﺭﺍﻥ ﺯﻭﺟﻴﻦ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻃﻼﻕ ﺗﺸﻮﻳﻖ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ.!

ﻣﻈﻔﺮﻱ ﻣﻲﻮﻳﺪ : ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺍﺮ ﻣﺮﺍﻛﺰ ﻣﺸﺎﻭﺭﻩ ﻓﻌﺎﻝ ﺷﻮﺩ، ﻃﻼﻕ ﺗﻮﺍﻓﻘﻲ ﻛﺎﻫﺶ ﻣﻲﻳﺎﺑﺪ. ﻳﻜﻲ ﺩﻳﺮ ﺍﺯ ﻣﻌﻀﻼﺕ ﺩﺭ ﻣﺴﻴﺮ ﺍﻓﺰﺍﻳﺶ ﻃﻼﻕ ﺗﻮﺍﻓﻘﻲ، ﻧﺒﻮﺩ ﻣﺸﺎﻭﺭﺍﻥ ﻣﺘﺨﺼﺺ ﺍﺳﺖ.

ﺑﻼﺍﺳﺘﺜﻨﺎ ﺑﺎﻻﻱ 80 ﺩﺭﺻﺪ ﻣﺸﺎﻭﺭﺍﻥ ﻭﻗﺘﻲ ﻳﻚ ﺯﻭﺝ ﺑﺮﺍﻱ ﻳﻚ ﻣﺸﻜﻞ ﻋﺎﺩﻱ ﻛﻪ ﺗﻘﺮﻳﺒﺎً ﺑﻴﻦ ﻫﻤﻪ ﺯﻭﺝﻫﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ، ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ ﻣﻲﻮﻳﻨﺪ ﻃﻼﻕ ﺑﻴﺮﻳﺪ .

ﺑﻪ ﺑﺎﻭﺭ ﻭﻱ، ﻫﻴ ﺯﻭﺟﻲ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﻲ ﻣﺸﻜﻞ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺍﺯ ﺑﻲﻮﻝ ﺮﻓﺘﻪ ﺗﺎ ﻮﻟﺪﺍﺭ، ﺍﺯ ﺯﻭﺝﻫﺎﻱ ﻣﺘﺪﻳﻦ ﺮﻓﺘﻪ ﺗﺎ ﺑﻲﺩﻳﻦ، ﻣﺸﻜﻼﺗﻲ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﻲ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﻭﻗﺘﻲ ﺑﻪ ﻣﺸﺎﻭﺭ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ، ﻣﻲﻮﻳﺪ ﻃﻼﻕ ﺑﻴﺮﻳﺪ. ﻣﻲﻮﻳﻨﺪ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﻋﻠﻢ ﺭﻭﺍﻧﺸﻨﺎﺳﻲ ﺍﻳﻦ ﻣﺸﻜﻼﺕ ﻣﻌﻨﺎ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﻋﻠﻢ ﺭﻭﺍﻧﺸﻨﺎﺳﻲ ﺍﻳﻦ ﺯﻧﺪﻲ ﺭﺍ ﻧﻤﻲﺬﻳﺮﺩ. 

ﺍﻳﻦ ﻋﻀﻮ ﺷﻮﺭﺍﻱ ﺣﻞ ﺍﺧﺘﻼﻑ ﺳﺮﺩﻓﺘﺮﺍﻥ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻭ ﻃﻼﻕ ﺗﺼﺮﻳﺢ ﻣﻲﻛﻨﺪ: ﺩﻫﻬﺎ ﻧﻔﺮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺸﺎﻭﺭﻩ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻡ ﻭ ﺍﻳﻦ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺭﺍ ﺩﻳﺪﻡ. ﻫﻤﻴﻦ ﺍﻵﻥ ﺍﺮ ﻣﻦ ﻭ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﻛﻪ ﻃﺒﻴﻌﺘﺎً ﻳﻚﺳﺮﻱ ﻣﺸﻜﻼﺕ ﻋﺎﺩﻱ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﻲ ﺩﺍﺭﻳﻢ ﺑﻪ ﻣﺸﺎﻭﺭﻩ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﻛﻨﻴﻢ، قطعا ﻣﻲﻮﻳﻨﺪ ﻃﻼﻕ ﺑﻴﺮﻳﺪ.!

ﻫﻤﻪ ﺍﻳﻦ ﺁﻣﺎﺭﻫﺎ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﻲﺩﻫﺪ ﺯﻣﺎﻧﻪ ﻋﻮﺽ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺪﺭ ﺑﺰﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺑﺰﺭ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺯﻭﺝﻫﺎ ﺬﺷﺖ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻲ ﺭﺍ ﺎﺷﻨﻲ ﺯﻧﺪﻲ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﺮ ﻣﻴﺎﻥ ﺯﻭﺟﻲ ﺷﻜﺮﺍﺏ ﺷﺪ، ﺑﺰﺭﺗﺮ ﻭ ﺭﻳﺶ ﺳﻔﻴﺪﻫﺎﻱ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻭ ﻣﺤﻠﻪ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺁﺷﺘﻲ ﺑﺪﻫﻨﺪ. ﻮﻥ ﺯﻣﺎﻧﻪ ﻋﻮﺽ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻋﺼﺮ، ﻋﺼﺮ ﻣﺪﺭﻧﻴﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﺍﻳﻦ ﺯﻭﺝﻫﺎ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﻣﺸﺎﻭﺭﺍﻥ ﻭ ﺭﻭﺍﻧﺸﻨﺎﺳﺎﻥ ﻣﻲﺭﻭﻧﺪ ﺗﺎ ﺑﺎ ﻣﻬﺮ ﺗﺄﻳﻴﺪ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﺗﻮﺍﻓﻖ ﺑﺮﺳﻨﺪ؛ ﺗﻮﺍﻓﻖ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺟﺪﺍﻳﻲ! 

[مهرداد طارقلی : به نظرم الان خود به اصطلاح بزرگترها هم میگن توافق کنید جدا شید ، خیلی هم روشنفکر هستن ! تازه خیلی از همین روشنفکرها میگن به مشاور هم احتیاجی نیست ! خیلی جلوتر از مشاورها هم حرکت میکنن آقا.  تو این زمینه پیشرفت هم داشتیم!]

[آقای دکتر ابراهیم فیاض شما که این واقعیت ها را میگید نگران این نیستید که بهتون بگن شما تخصص ندارید و ما شما را تو امر مشاوره قبول نداریم !؟ به خدا هستن از این آدما، روبه روی خود من قرار گرفتن ها.]

 


منبع:مشرق نیوز.



برگرفته از وبلاگ : http://khanevadehyar.blog.ir


به نظر من شریعتی برخلاف آنچه که همگان تصور می کنند یک چهره همچنان مظلوم است و این به دلیل طرفداران و مخالفان اوست.

مخالفان او به اشتباهات دکتر شریعتی تمسک می کنند و این موجب می شود که نقاط مثبتی که در او بود را نبینند. بی گمان شریعتی اشتباهاتی داشت و من هرگز ادعا نمی کنم که این اشتباهات کوچک بود اما ادعا می کنم که در کنار آنچه که ما اشتباهات شریعتی می توانیم نام گذاریم، چهره شریعتی از برجستگی ها و زیبایی ها هم برخوردار بود.

پس ظلم است اگر به خاطر اشتباهات او، برجستگی های او را نبینیم.

من فراموش نمی کنم که در اوج مبارزات که می توان گفت که مراحل پایانی قال و قیل های مربوط به شریعتی محسوب می شد، امام در ضمن صحبتی بدون اینکه نام از کسی ببرند، اشاره ای کردند به وضع شریعتی و مخالفت هایی که در اطراف او هست. نوار این سخن همان وقت از نجف آمد و در فرونشاندن آتش اختلافات موثر بود.در آنجا امام بدون اینکه اسم شریعتی را بیاورند اینجور بیان کرده بودند: (چیزی نزدیک به این مضمون) بخاطر چهار تا اشتباه در کتابهایش بکوبیم، این صحیح نیست این دقیقا نشان می داد موضع درست را در مقابل هر شخصیتی و نه تنها شخصیت دکتر شریعتی.

ممکن بود او اشتباهاتی بعضا در مسایل اصولی و بنیانی تفکر اسلامی داشته باشد مثل توحید، یا نبوت و یا مسایل دیگر اما این نباید موجب می شد که ما شریعتی را با همین نقاط منفی فقط بشناسیم.

اما ظلم طرفداران شریعتی به او کمتر از ظلم مخالفانش نبود بلکه حتی کوبنده تر و شدیدتر هم بود. طرفداران او بجای اینکه نقاط مثبت شریعتی را مطرح کنند و آنها را تبیین کنند، در مقابل مخالفان صف آرایی هایی کردند و در اظهاراتی که نسبت به شریعتی کردند سعی کردند او را یک موجود مطلق جلوه بدهند.

سعی کردند حتی کوچکترین اشتباهاتی را از او نپذیرند. یعنی سعی کردند هرگز اختلافی را که با ون یا با متفکران بنیانی و فلسفی اسلام دارند در پوشش حمایت و دفاع از شریعتی بیان کنند. در حقیقت شریعتی را سنگری کردند برای کوبیدن ت و یا کلا متفکران اندیشه بنیانی و فلسفی اسلام.

متاسفانه به نام رساندن اندیشه های او یا به نام نشر آثار او یا به عنوان پیگیری خط و راه او، فجایعی در کشور صورت می گیرد. فراموش نکرده ایم که یک مشت قاتل و تروریست بنام فرقان ها» خودشان را دنباله رو خط شریعتی می دانستندآیا شریعتی براستی کسی بود که طرفدار ترور شخصیتی مثل شهید مطهری باشد؟ او که خودش را همواره علاقه مند به مرحوم مطهری و بلکه مرید او معرفی می کرد. من خودم از او این مطلب را شنیده ام.

بنابراین من معتقدم چهره شریعتی در میان این موافقان و این مخالفان چهره مظلومی است و اگر من بتوانم در این باره یک رفع ظلمی بکنم به مقتضای دوستی و برادری دیرینی که با او داشتم و حتما ابایی ندارم.

البته من تصدیق می کنم که بخشی از شخصیت شریعتی مبالغه آمیز و افسانه آمیز جلوه می کند درمیان قشری از مردم، اما متقابلا بخش های ناشناخته ای از شخصیت شریعتی هم وجود داردشریعتی را ممکن است به عنوان یک فیلسوف، یک متفکر بزرگ، یک بنیانگذار جریان اندیشه مترقی اسلام، معرفی کنند. این ها همانطوری که اشاره کردید، افسانه آمیز و مبالغه آمیز است و چنین تغییراتی در خصوص مرحوم دکتر شریعتی صدق نمی کند.

اما متقابلا شریعتی یک چهره پرسوز پیگیر برای حاکمیت اسلام بود، از جمله منادیانی بود که از طرح اسلام به صورت یک ذهنیت و غفلت از طرح اسلام به صورت یک ایدئولوژی و قاعده نظام اجتماع رنج می برد و کوشش می کرد تا اسلام را به عنوان یک تفکر زندگی ساز و یک نظام اجتماعی و یک ایدئولوژی راهگشای زندگی مطرح کند.این بُعد از شخصیت شریعتی آنچنان که باید و شاید شناخته نشده است و روی این بخش وجود او تکیه نمی شود.

البته شریعتی یک آغازگر بود، در این شک نباید کرد. او آغازگر طرح اسلام با زبان فرهنگ جدید نسل بود. شریعتی آغازگر طرح جدیدترین مسایل کشف شده اسلام مترقی بود به صورتی که برای آن نسل پاسخ دادن به سوال ها و روشن کردن نقاط ،مبهم و تاریک بود اما اینکه او را با سیدجمال یا با اقبال مقایسه کنیم، نه. اگر کسی چنین مقایسه ای بکند ناشی از این است که اقبال و سیدجمال را به درستی نشناخته است.

شریعتی برخلاف آنچه گفته می شود درباره او و هنوز هم عده ای خیال می کنند، نه فقط ضد نبود بلکه عمیقا مومن و معتقد به رسالت ت بود، او می گفت که ت یک ضرورت است، یک نهاد اصیل و عمیق و غیرقابل خدشه است، و اگر کسی با ت مخالفت بکند یقینا از یک آبشخور استعماری تغذیه می شود، این ها اعتقادات او بود در این هیچ شک نکنید این از چیزهایی بود که جز معارف قطعی شریعتی بود اما درمورد ت او تصورش این بود که ون به رسالتی که ت بر دوش دارد بطور کامل عمل نمی کنند.

آنچه که به دست خواهد آمد به نظر من مرحله جدیدی است که می تواند برای نسل ما مفید باشد، به تعبیر بهتر بیاییم شریعتی را با مطهری بیامیزیم. شریعتی را در کنار مطهری مطالعه کنیمترکیبی از زیبایی‌های شریعتی با بتون آرمه اندیشه اسلامی مطهری به وجود بیاوریم آن بنظر من همان مرحله نوینی است که نسل ما به آن نیاز دارد.

 

 بخشی از مصاحبه آیت الله امام ای در مورد مرحوم دکتر علی شریعتی.


قضیه ولایت فقیه یک چیزی نیست که مجلس خبرگان ایجاد کرده باشد. ولایت فقیه یک چیزی است که خدای تبارک و تعالی درست کرده است.

همان ولایت رسول الله هست.

و اینها از ولایت رسول الله هم می‌ترسند!

شما بدانید که اگر امام زمان حالا بیاید، باز این قلمها مخالف‌اند با او.

 و آنها هم بدانند که قلمهای آنها نمی‌تواند مسیر ملت ما را منحرف کند.

آنها باید بفهمند اینکه ملت ما بیدار شده است.


صحیفه امام خمینی - جلد ۱۰ - صفحه ۳۰۸


ستاره بودی و یکدفعه آفتاب شدی

برای خانه مولا که انتخاب شدی

 

به خانه ی ولله اعظم آمدی و

دلیل عزت قوم بنی کلاب شدی

 

به جای اینکه شوی مدعی همسری اش

کنیز حلقه به گوش ابوتراب شدی

 

تنور خانه ی حیدر دوباره گرم شد و

برای چرخش دستار انتخاب شدی

 

پهار تا پسر آورده ای برای علی

که جای فاطمه ام البنین خطاب شدی

 

دلت همیشه چنین شوهری دعا میکرد

تو مثل حضرت صدیقه مستجاب شدی

 

اگر چه ضرب غلافی به بازویت نگرفت

میان کوچه به دیوار زانویت نگرفت


السلام علیک یا حضرت ام البنین


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

چاپ مهرسام قهوه گانودرما درمان لاغری طراحی نما گز و تاق برد الکترونیکی پیوند های من برای مقابله با ویروس کرونا چگونه باید به اعضای خانواده خود،و دوستان یاری رسانیم؟ یادداشت های یک چای به دست دانلود آهنگ اس اچ زد شاپ